سه رنگ: قرمز RED

سهرنگ: قرمز (به فرانسوی: Trois Couleurs: Rouge) فیلمی است فرانسوی به کارگردانی کریستوف کیشلوفسکی ساخته شده در سال ۱۹۹۴. این فیلم آخرین بخش از سهگانهٔ معروف سهرنگ کیشلوفسکی (بعد از آبی و سفید) میباشد. موسیقی متن مشهور فیلم ساختهٔ آهنگساز لهستانی، زبیگنف پرایزنر است.
وی
قرمز هم از حیث فنی و بصری از دستاوردهای مهم سینما در دهه ۱۹۹۰ است و هم از حیث هنر شخصیت پردازی و پیشبرد داستان و درام. اما اوج هنر کارگردانی کیشلوفسکی در بازی گیری از بازیگرانش است که این مزیت در سرخ هم مثل آبی و سفید بسیار به چشم میآید؛ بازی ایرن ژاکوب در دو فیلم کیشلوفسکی یعنی همین قرمز و زندگی دوگانه ورونیک فوقالعاده و از بهترین بازیهای دو دهه اخیر است و در فیلم دیگری چنین بازی درخشانی نکرده است.
فیلم پایانی سهگانه سه رنگ کیشلوفسکی، عناصر خاصی از دو فیلم قبلی را به هم پیوند میدهد. قرمز دربارهٔ برادری است و به همین علت پیچیدهترین و عمیقترین فیلم مجموعه است. در پایان فیلم ایده برادری به گونهای زیبا به تصویر کشیده شده است، به صورت زندگیهایی که به موازات هم پیش میروند و سر گذشتهایی که درهم تنیده میشوند. فیلم قرمز دربارهٔ زندگی زنی است به نام “والنتین” یک مدل سوئیسی که نقش او را “ایرن ژاکوب “(بازیگر فیلم دیگر کیشلوفسکی به نام زندگی دوگانه ورونیک) بازی میکند. او هنگام رانندگی سگ قاضی پیری (ژان لویی ترنتینیان) را زیر میگیرد. آنها باز هم یکدیگر را میبینند و والنتین متوجه میشود که قاضی پیر با استفاده از ابزارآلات الکترونیک آماتوری خود به طور غیرقانونی به مکالمات تلفنی همسایهها گوش میدهد. قاضی از والنتین میخواهد، اگر وجدانش حکم میکند، او را محکوم نماید. اما والنتین متوجه میشود که قادر به این کار نیست. به موازات این ماجرا با “آگوست” (ژان پی یر لوری) آشنا میشویم. وکیل جوانی که درس میخواند تا در آینده قاضی شود. او خبر ندارد که نامزدش (فردریک فدر) که در اداره پیش بینی هوا کار میکند، به او وفادار نیست. آگوست و والنتین در یک محل زندگی میکنند، از فروشگاه واحدی صفحه موسیقی میخرند و قصد دارند برای گردش به یک جا بروند، اما هرگز به یکدیگر برنخوردهاند. به تدریج، تحت فشار قاضی، عناصر منفرد فیلم به یکدیگر نزدیک میشوند. به نظر کیشلوفسکی فیلم دربارهٔ سرنوشت و نشانههایی که باز شناخته نمیشوند، بحث میکنند. برای این کار، تأکید فیلم بر شناخت خویشتن است و کندوکاو در پیچیدگی موقعیتهای ظاهراً معمولی. زندگی شخصیتهای او بارها در هم تداخل میکنند و یکدیگر را قطع مینمایند. قاضی پیر ظاهراً نا خوشایند، بدبین و خودخواه است. این تصور تنها معلول استراق سمع او نیست، بلکه تعدادی از حوادث تکرار شونده فیلم هم به همین موضوع گواهی میدهند. مارتین کارمیتز، تهیه کننده فیلم میگوید :” قرمز از دو فیلم دیگر مجموعه زیباتر و مهمتر است. من شک ندارم گل سرسبد این مجموعه است.” امانوئل فینکل که در آبی، قرمز و قسمتهایی از سفید دستیار کیشلوفسکی بوده است، میگوید: ” او ظاهراً دربارهٔ اشیای مشخصی مثل یک زیر سیگاری، یک بسته سیگار یا یک میز حرف میزند، اما در واقع با موضوعاتی چون عواطف، فلسفه و روانکاوی کلنجار میرود. او همه چیز را در مقیاس انسانی حفظ میکند.”
نظر بدهید